راهنمای خرید               

 کتابنامۀ ۱۴۰۴ نشر چترنگ 


۴ روش کاربردی برای طرح‌ریزی رمان و تبدیل ایده خام به داستان کامل
یکشنبه, ۳۰ شهریور,۱۴۰۴

۴ روش کاربردی برای طرح‌ریزی رمان و تبدیل ایده خام به داستان کامل

چگونه یک رمان را طرح‌ریزی کنیم

۴ روش برای تبدیل ایده به داستان

 


لازم نیست قبل از شروع نوشتن رمان، طرح آن را آماده کنید—همان‌طور که لازم نیست قبل از رانندگی بیمه جاده‌ای داشته باشید. اما اگر در میانۀ راه با یک «چالۀ بزرگِ طرح» روبه‌رو شوید، از اینکه این کار را نکرده‌اید پشیمان خواهید شد!
طرح‌ریزی به شما کمک می‌کند از ناسازگاری‌ها و پراکندگی‌های بی‌مورد جلوگیری کنید، حس جهت‌گیری داشته باشید و مجبور نشوید اولین پیش‌نویس خود را کاملاً بازنویسی کنید.
خلاصه‌نویسی (Outline) هم مزایای مشابهی دارد، اما طرح‌ریزی (Plotting) و خلاصه‌نویسی یکسان نیستند. خلاصه‌نویسی یعنی قرار دادن داستان در ترتیبی که قرار است آن را روایت کنید (که الزاماً همان ترتیب رخدادها نیست). طرح‌ریزی یعنی ساختن خودِ داستان و باید قبل از خلاصه‌نویسی انجام شود.
روش درست یا غلطی برای گسترش خط داستان وجود ندارد، اما اگر دنبال الهام هستید، در اینجا چهار راهکار برای طرح‌ریزی رمان معرفی شده است.

1.    روش جامع «دانه برف» (Snowflake)

                               


                                                                                                                                    


مناسب برای: نویسندگانی که ایده‌ای کلی از داستان دارند.
این روش توسط رندی اینگرمانسون (نویسنده و مربی نویسندگی) ابداع شد. الهام آن از شکل هندسی «دانه برف کُخ» گرفته شده است. همان‌طور که می‌توان با شروع از یک مثلث و افزودن مداوم اضلاع شکل پیچیده‌تری ساخت، در این روش هم از یک جمله ساده آغاز می‌کنید و به‌تدریج آن را گسترش می‌دهید تا به خلاصه‌ای جامع برسید.
مراحل خلاصه‌شده:
1.    نوشتن یک خلاصۀ تک‌جمله‌ای (حداکثر ۱۵ کلمه).
2.    گسترش آن به یک پاراگراف (۵ جمله: مقدمه، سه نقطه مهم داستانی، و پایان).
3.    طراحی قوس شخصیتی برای هر شخصیت اصلی.
4.    نوشتن خلاصۀ یک‌صفحه‌ای (هر جمله پاراگراف شود و هر پاراگراف با یک بحران تمام شود).
5.    نوشتن پرونده شخصیت برای هر شخصیت اصلی (یک صفحه) و فرعی (نیم‌صفحه).
6.    تهیه یک خلاصۀ چهار‌صفحه‌ای با جزئیات کامل‌تر.
هیچ‌کدام از این‌ها الزام‌آور نیست و بعداً می‌توانید تغییرشان دهید، اما جلوی سوراخ‌های بزرگ در طرح داستان را می‌گیرد.
مثال: Ella Minnow Pea اثر مارک دان که ایده‌اش (ممنوع شدن حروف الفبا در یک جزیره) به‌خوبی با این روش پرورش می‌یابد.

۲. روش مبتنی بر تضاد «چه چیزی می‌تواند بدتر باشد؟»

مناسب برای: نویسندگانی که هستۀ اصلی تضاد را می‌دانند ولی جزئیات داستان را ندارند.
این روش بسیار ساده است: مشکل اصلی را بردارید و از خود بپرسید «چه چیزی می‌تواند بدتر از این باشد؟». سپس جواب را گرفته و دوباره همین سؤال را تکرار کنید.
این کار را ادامه دهید تا به یک سناریوی فاجعه‌بار برسید (یا به ایده‌های غیرمنطقی). این روند به‌طور طبیعی شخصیت‌ها، نقاط عطف و جزئیات جدید را وارد داستان می‌کند.
مثال: انقراض ایرنا ری نوشتۀ جنیفر کرافت، که با همین روش می‌توانست پیرامون ناپدید شدن یک نویسنده و واکنش مترجمان به آن گسترش یابد.

۳. روش علت و معلولی «امواج» (Ripple)

مناسب برای: نویسندگانی که رویداد آغازین داستان (Inciting Incident) را دارند اما نمی‌دانند بعد چه می‌شود.
این روش مثل انداختن سنگ در آب است که دایره‌های موجی ایجاد می‌کند. رویداد آغازین را بردارید و تمام پیامدهای آن را در نظر بگیرید. سپس برای هر پیامد همین کار را تکرار کنید.
نتیجه زنجیره‌ای منطقی از وقایع خواهد بود (هرچند لازم نیست به ترتیب زمانی روایت شود). اگر به بن‌بست رسیدید، می‌توانید یک رویداد دیگر را به‌عنوان نقطه شروع در نظر بگیرید و مسیرهای مختلف را به‌صورت خطوط اصلی و فرعی بسازید.
مثال: Numbers اثر ریچل وارد، که در آن دختری تاریخ مرگ افراد را در چشمانشان می‌بیند، می‌تواند با همین روش گسترش یابد.

۴. روش شخصیت‌محور «خواسته‌ها و نیازها»

مناسب برای: نویسندگانی که شخصیت‌ها را بهتر از رویدادها می‌شناسند.
ایدۀ اصلی: شخصیت همیشه چیزی می‌خواهد (Want) و چیزی نیاز دارد (Need) — و این دو یکسان نیستند. مسیر داستان همان فاصله میان این دو است.
قالب پیشنهادی:
•    خواسته: شخصیت چه می‌خواهد.
•    باور غلط: تصور اشتباهی که درباره خواسته دارد.
•    اقدام: کارهایی که برای رسیدن به خواسته انجام می‌دهد.
•    لحظه ناامیدی: زمانی که می‌فهمد هرگز به آن نمی‌رسد.
•    آگاهی: زمانی که درک می‌کند آنچه نیاز دارد چیز دیگری است.
•    شروع دوباره: اقدامی که برای رسیدن به نیاز واقعی انجام می‌دهد.
مثال: پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود اثر توشیکازو کاواگوچی، که در آن شخصیت اصلی (فومیکو) می‌خواهد دوست‌پسرش را برگرداند اما نیاز واقعی‌اش پذیرش و رهایی است.

جمع‌بندی

هر یک از این چهار روش — دانه برف، «چه چیزی می‌تواند بدتر باشد؟»، امواج و خواسته‌ها و نیازها — می‌تواند به شما کمک کند ایدۀ خام را به داستانی کامل تبدیل کنید. انتخاب روش بستگی به این دارد که نقطۀ شروع شما کجاست: ایده کلی، یک تضاد، یک رویداد یا شخصیت‌ها.

منبع:

www. reedsy.com