راهنمای خرید               

 کتابنامۀ ۱۴۰۴ نشر چترنگ 


چگونه یک داستان اصیل بنویسیم؟ ۱۰ کلیشه نویسندگی که باید از آن‌ها دوری کنید
شنبه, ۲۲ آذر,۱۴۰۴

چگونه یک داستان اصیل بنویسیم؟ ۱۰ کلیشه نویسندگی که باید از آن‌ها دوری کنید

چگونه یک داستان اصیل بنویسیم:

  ۱۰ کلیشه نویسندگی که باید از آن‌ها دوری کنید
برای نوشتن یک داستان «اصیل» واقعاً چه چیزهایی لازم است؟ این پرسشی است که احتمالاً ذهن هر نویسنده‌ای را درگیر می‌کند. هرکسی می‌تواند کتاب بنویسد، اما همه کتاب‌ها پرفروش نمی‌شوند. برای اینکه یک کتاب به پرفروش‌ها راه پیدا کند، باید عناصری داشته باشد که آن را از دیگر آثار متمایز کند. داستان شما باید منحصربه‌فرد باشد؛ چیزی که پیش‌تر نوشته نشده، یا دست‌کم به این شکل خوانده نشده است.
یکی از مهم‌ترین دلایلی که بسیاری از کتاب‌ها در بازار موفق نمی‌شوند و جای محکمی در دل خوانندگان پیدا نمی‌کنند، استفاده افراطی از کلیشه‌هاست. کلیشه‌های نویسندگی ممکن است به شکل یک طرح تکراریِ معمای قتل یا یک داستان عاشقانه کلیشه‌ای ظاهر شوند؛ روایت‌هایی که در هر گوشه‌ای می‌توان نمونه‌شان را پیدا کرد. کلیشه‌ها همچنین می‌توانند در پرداخت شخصیت‌ها ریشه داشته باشند؛ یعنی اگر نویسندگی از نظر شخصیت‌پردازی قدرتمند نباشد، نمی‌تواند اثرگذاری لازم را ایجاد کند.
برای تصور یک داستان واقعاً تازه و اصیل، به کتابی فکر کنید که خوانده‌اید و ردّی ماندگار در ذهن شما گذاشته و شما را عمیقاً تحت‌تأثیر قرار داده است. این کار کمک می‌کند بفهمید «طرح اصیل» یعنی چه و شخصیت‌ها چگونه می‌توانند جاودانه شوند. مهارت نوشتن قطعاً نقش بزرگی دارد، اما اصالت ایده هم به همان اندازه تعیین‌کننده است. واقعی‌اش کنید، اثرگذار کنید. اگر نمی‌دانید چگونه، این راهنما همراه شماست.
 

1)در برابر وسوسه «خیلی هیجان‌انگیز کردن» مقاومت کنید

این تصور رایج وجود دارد که کتاب یا فیلم پر از صحنه‌های اکشن و اتفاقات پشت سر هم، بیشتر مورد تشویق مخاطبان قرار می‌گیرد. برای هماهنگ شدن با این انتظارِ فرضی، بسیاری از نویسندگان تلاش می‌کنند داستانشان را مدام «حادثه‌خیز» و هیجانی کنند.
اما کمی مکث کنید و به ادبیات خاص و متفاوت (حتی آثار واقع‌گرا یا سورئال) و محبوبیتشان فکر کنید. اغلب می‌بینید که یک داستان ساده از زندگی روزمره می‌تواند بسیار بیشتر از طرح‌های پرزرق‌وبرق و بیش‌ازحد دراماتیک، مخاطب را جذب کند. پس زیر این فشار نروید و فقط زمانی به داستان «اکشن» اضافه کنید که واقعاً لازم است.

2) شخصیت‌ها نباید الزماً خارق‌العاده باشند

یادتان باشد بیشتر مخاطبان شما آدم‌های معمولی با زندگی‌های معمولی‌اند. شخصیت‌های کتاب شما هم باید با این واقعیت همخوانی داشته باشند. لازم نیست به شخصیت‌ها ویژگی‌های عجیب و فراانسانی بدهید، مگر اینکه در حال نوشتن فانتزی باشید.
شخصیت‌ها قرار نیست پرواز کنند یا دنیا را زیر پا بگذارند؛ می‌توانند مثل آدم‌های عادی روی زمین راه بروند. آنچه آن‌ها را در ذهن و قلب خواننده «بی‌نهایت» می‌کند، احساساتشان، مواجهه‌های روزمره‌شان و جهان‌بینی‌شان است.

3)از ملودرام زیاد در طرح داستان پرهیز کنید

نویسندگانی که نسبت به زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند آگاه هستند، شانس بیشتری برای نوشتن داستان‌های نوآورانه دارند. طرح‌های ملودراماتیک یکی از ویژگی‌های اصلی بسیاری از نوشته‌های کلاسیک بوده‌اند، اما جهان امروز تغییر کرده است.
برای نویسنده ضروری است که بفهمد کدام ژانرها و تکنیک‌ها در روزگار معاصر مرتبط‌تر و پاداش‌گرفته‌ترند و چگونه می‌توان بدون افتادن در دام اغراق‌های احساسی، روایت را عمیق و اثرگذار نگه داشت.

4) آرام پیش بروید، واقعی بمانید

نوشتن خلاق فرایندی کند است. هرچقدر هم بخواهیم این چرخه را سریع کنیم، احتمال زیادی هست همان شتاب را وارد قصه کنیم. اما فراموش نکنید که خواندن، برای بسیاری از افراد یک فعالیت اوقات فراغت است و کسی دوست ندارد اوقات فراغتش را با عجله بگذراند.
روایتی که خواننده را با رنج‌ها و کشمکش‌های روزمره، با ریتمی روزمره همراه کند، احتمالاً برای او آرامش‌بخش‌تر است. خواننده احساس می‌کند دیده و شنیده شده است.

5)ذهن خود را از تصویرهای کلیشه‌ای منحرف کنید

مثلث عاشقانه، یا کودکی که از کمبود عشق به یک فرد سادیست تبدیل می‌شود—این‌ها فقط دو نمونه از تصاویر کلیشه‌ای پرتکرار در ادبیات‌اند. باید از آن‌ها فاصله بگیرید.
اصالت اغلب از کالبدشکافی یک کلیشه می‌آید، نه از تقویت آن. نوشتن شما باید هدف داشته باشد و این هدف می‌تواند «تحول‌آفرین» باشد. تحول یعنی شکستن کلیشه‌ها و افسانه‌های ذهنی. اینکه چگونه یک کلیشه را می‌شکنید یا وارونه‌اش می‌کنید، آزمون توان خلاقه شماست.

6) از کلیشه‌های پایان‌بندی دوری کنید

وقتی از پایان داستان حرف می‌زنیم، خیلی زود «خوشبخت شدند و تا آخر عمر با شادی زندگی کردند» به ذهن می‌آید. چرا؟ چون کلیشه است.
این به آن معنا نیست که داستان نباید پایان خوش داشته باشد. اما خوشیِ پایان باید به شیوه‌ای تازه و اصیل تصویر شود. ژانر کمدی هم حذف نمی‌شود؛ بسیاری از خوانندگان پایان تراژیک را دوست ندارند و فقط از پایان‌های خوش لذت می‌برند. پس پایان می‌تواند هم خوش باشد و هم متفاوت.

7)از کلیشه‌های زبانی عبور کنید

این بخش یعنی کم کردن استفاده از عبارت‌ها و تکیه‌کلام‌هایی که بیش از حد در زبان ادبی تکرار شده‌اند. همچنین شامل واژه‌ها و واژگانِ کهنه‌ای است که یا از مد افتاده‌اند یا دیگر نمی‌توانند دقیقاً همان معنایی را منتقل کنند که ادعا می‌کنند منتقل می‌کنند.

8)از تجربه زیست خود الهام بگیرید

صدای خودتان هیچ‌وقت شما را ناامید نمی‌کند. چیزی که واقعاً تجربه کرده‌اید، یکی از اصیل‌ترین داستان‌هایی است که می‌توانید عرضه کنید. همیشه تجربه‌هایتان را به داستان تزریق کنید.
لازم نیست حتماً اول‌شخص بنویسید. مهم نیست زاویه دید چیست؛ طرح داستان شما همیشه از احساساتی که از درون خودتان می‌آیند سود می‌برد. دقت کنید و آن را اصیل نگه دارید.

9)مرزهای ژانر را در هم بیامیزید

اصالت اغلب در عبور از مرزهای تثبیت‌شده پیدا می‌شود. شما می‌توانید خط‌های جدایی میان ژانرها را بشکنید. ترکیب ژانرها را به‌ویژه در «جنایی-تریلر» زیاد می‌بینیم؛ جایی که جنایی و تریلر به‌تنهایی ژانرهای مستقلی هستند.
این ترکیب‌ها امکانات زیادی برای طرح و روایت باز می‌کنند و می‌توانند به داستان هویتی تازه بدهند.

10) بگذارید خرده‌داستان‌ها (ساب‌پلات‌ها) اصالتِ قصه اصلی را تقویت کنند

گاهی طرح اصلی شما ممکن است شبیه داستان‌هایی باشد که قبلاً نوشته شده‌اند. در چنین مواقعی، خرده‌داستان‌ها می‌توانند ناجی باشند.
نوع برخورد شما با یک طرحِ ظاهراً کلیشه‌ای می‌تواند مسیر داستان را کاملاً تغییر دهد. منظور از «برخورد» دقیقاً همین ساب‌پلات‌ها هستند که می‌توانند زاویه نگاه، عمق شخصیتی و تازگی روایت را بسازند.

در نهایت، پیروی از توصیه‌های بالا شما را به نوشتن یک اثر داستانی یا غیرداستانی اصیل و خلاقانه نزدیک‌تر می‌کند. امیدواریم این راهنما برای همه نویسندگان مفید باشد.



منبع:

www.austinmacauley.com