چرا قاتلها در رمانهای جنایی جذابتر از قربانیها هستند؟
در داستانهای جنایی کلاسیک، قرار است قربانی مظلوم باشد و قاتل، شخصیتی شیطانصفت. اما در بسیاری از رمانهای معاصر، با پدیدهای معکوس مواجهایم: مخاطب جذب قاتل میشود، گاه حتی با او همدلی میکند یا تحسینش مینماید.
این بلاگ به بررسی دلایلی میپردازد که چرا قاتلان داستانی، قهرمانهای پیچیدهتری نسبت به قربانیان هستند و چرا نویسندگان نیز بیشتر وقت خود را صرف پرداختن به آنها میکنند.
۱. قاتل زندگی دارد؛ قربانی نه
در اغلب رمانهای جنایی، قربانی پیش از آنکه فرصتی برای معرفی پیدا کند، از داستان حذف میشود. همین امر باعث میشود خواننده نتواند پیوندی عاطفی با او برقرار کند. در مقابل، قاتل در طول روایت حضور دارد، پیشزمینه دارد، و داستان شخصیاش با جزئیات گفته میشود.
📖 مثال:
در The Talented Mr. Ripley اثر پاتریشیا هایاسمیت، تام ریپلی نهتنها قاتل است، بلکه راوی و ضدقهرمان جذاب داستان نیز هست.
۲. مخاطب بهدنبال پیچیدگی است، نه صرفاً اخلاق
خوانندگان امروزی به شخصیتهای خاکستری علاقهمندند. قاتلها اغلب چنین ویژگیهایی دارند: آنها دچار تردید، تعارض و انتخابهای دشوار هستند. گاهی قربانی شرایط، گاهی نابغهای تنها، و گاهی موجودی با فلسفۀ شخصی دربارۀ عدالتاند.
📖 مثال:
در رمان You نوشتهی Caroline Kepnes، ذهن یک قاتل راوی داستان است؛ ما همزمان از او میترسیم و جذب منطق منحرفش میشویم.
۳. قاتل، موتور داستان است
نویسندگان جنایی اغلب اعتراف کردهاند که تمرکز اصلیشان روی شخصیت قاتل است؛ نه قربانی. زیرا قاتل راز دارد، انگیزه دارد، و سرنخها را در اختیار دارد. قربانی تنها محرک آغاز ماجراست، نه حامل آن.
🗨️ نقلقول:
«خلق قربانی آسان است، اما ساختن قاتلی که خواننده درکش کند و حتی دوستش داشته باشد، کار سختیست.»
— گلی هنیس، نویسندۀ «My Lovely Wife»
۴. همذاتپنداری با قانونشکنها
در ناخودآگاه ما، کششی پنهان برای شکستن قوانین وجود دارد. قاتلان داستانی این فانتزی را بدون خطر برایمان ممکن میکنند. ما در دنیای امن داستان، به شکلی کنترلشده قانونشکنی را تجربه میکنیم.
📖 مثال:
Dexter، سریالی که بر اساس رمانی جنایی ساخته شده، قاتلی را نشان میدهد که فقط مجرمان دیگر را میکشد. همین امر باعث همدلی بین مخاطب و شخصیت اصلی میشود.
🎯 جمعبندی: چرا قاتلها در ذهن میمانند؟
در دنیای ادبیات جنایی، قاتلان دیگر فقط هیولا نیستند. آنها پیچیدهاند، روایت دارند، و برخلاف قربانیها، تا انتهای داستان حضور دارند و دگرگون میشوند. همین ویژگیهاست که آنها را فراموشنشدنی میکند.
🔗 منابع:
-
Haney, G. (2019). Interview with Samantha Downing: Writing the Likable Killer. The Big Thrill.
-
Katsafanas, P. (2018). The Morality of Fictional Killers. Aeon.
-
Wilson, L. (2021). Why We're Obsessed With Fictional Killers. CrimeReads.