راهنمای خرید               

 کتابنامۀ ۱۴۰۴ نشر چترنگ 


تحلیل رمان مرگ در توکیو کیگو هیگاشینو | تعلیق روان‌شناختی و جنایت در دل فرهنگ ژاپن
شنبه, ۱۱ مرداد,۱۴۰۴

تحلیل رمان مرگ در توکیو کیگو هیگاشینو | تعلیق روان‌شناختی و جنایت در دل فرهنگ ژاپن

تحلیلی بر رمان مرگ در توکیو کیگو هیگاشینو

رمان مرگ در توکیو (A Death in Tokyo)، اثر نویسندۀ ژاپنی کیگو هیگاشینو، یکی از نمونه‌های شاخص ادبیات جنایی معاصر شرق آسیاست که در کنار تعلیق روایی کلاسیک، لایه‌هایی عمیق از تردید، احساس، و معنا را در بطن داستان جای داده است. هیگاشینو، که پیش‌تر با آثاری چون فداکاری مظنون ایکس و مالیخولیای آقای گالیله شناخته شده، در این اثر نیز توانسته از معمای یک قتل به‌عنوان ابزاری برای کاوش در روان انسان، روابط خانوادگی، نقش رسانه، و حتی نمادهای فرهنگی ژاپن استفاده کند.
در این نوشتار، تلاش شده با تمرکز بر ساختار روایی رمان و تکنیک‌های تعلیق، نگاهی تحلیلی و بینامتنی به اثر انداخته شود؛ روایتی که در ظاهر ساده است، اما با جزئیاتی درخشان و ریتمی سنجیده، خواننده را درگیر جهان داستانی‌اش می‌سازد.

روایت از دل بحران؛ آغاز متفاوت

ساختار روایی کتاب از همان ابتدا شکلی متفاوت دارد. برخلاف الگوی رایج در بسیاری از رمان‌های جنایی که معمولاً با معرفی شخصیت‌ها، فضا و زمینهٔ قتل آغاز می‌شوند، هیگاشینو روایت را در لحظه‌ای آغاز می‌کند که مخاطب درست در دل بحران قرار می‌گیرد: مردی مجروح، در خیابان‌های مرکزی توکیو، در سکوت شب حرکت می‌کند و نهایتاً در برابر مجسمۀ افسانه‌ای کرین در نزدیکی معبدی معروف از دنیا می‌رود.
این نوع شروع، چند ویژگی مهم دربردارد:


• از نظر ساختاری

با تعلیق آغازین همراه است و خواننده بلافاصله با پرسش‌هایی اساسی روبه‌رو می‌شود: این مرد کیست؟ چرا زخمی است؟ چرا با وجود شدت جراحات، خود را تا معبد رسانده؟


•از نظر روان‌شناختی

روایت در لحظۀ اوج اضطراب آغاز می‌شود و هیجانی که معمولاً در پایان فصل اول شکل می‌گیرد، این‌جا از همان ابتدا در بطن داستان جاری است.


• از منظر فرهنگی

این انتخاب مکان (معبد و مجسمۀ کرین) به‌عنوان محل مرگ، بلافاصله مخاطب را با جهان‌نگری سنتی ژاپن دربارۀ مرگ، روح، و تطهیر مواجه می‌سازد.

بازرس کاگا و روایت کند اما عمیق

شخصیت محوری روایت، بازرس کاگا، از محبوب‌ترین و پیچیده‌ترین شخصیت‌های ساخته‌شده در ادبیات جنایی ژاپن است. او در این داستان، همانند آثار پیشین هیگاشینو، نه به‌عنوان کارآگاهی پرجنب‌وجوش و خشن، بلکه در قالب شخصیتی آرام، درون‌نگر، و بسیار دقیق ظاهر می‌شود. ساختار روایی داستان با الگو گرفتن از رفتار خود کاگا، آرام و تأملی است.
کاگا در اغلب بخش‌های کتاب، به‌جای دنبال کردن سرنخ‌های آشکار، بیشتر به گفت‌وگو با شخصیت‌های اطراف مظنون، بازدید از مکان‌های حاشیه‌ای، و پیوند دادن جزئیات پراکنده می‌پردازد. همین ویژگی، تعلیق داستان را به‌جای آن‌که وابسته به گره‌های فوری باشد، مبتنی بر «شک و کندیِ معنا» می‌کند. خواننده به‌جای آن‌که مدام درگیر پرسش «چه کسی قاتل است؟»، باشد، درگیر پرسش «چرا چنین اتفاقی افتاده؟» و «انگیزه و سکوت شخصیت‌ها از چه چیزی ناشی می‌شود؟» قرار می‌گیرد.

تعلیق از نوع شرقی؛ کند، روانی، و نمادین

یکی از نکات کلیدی در ساختار روایی کتاب، نوع خاص تعلیقی است که با آن مواجهیم. برخلاف بسیاری از آثار غربی که تعلیق را با حادثه‌سازی، چرخش‌های ناگهانی و افشاگری‌های متوالی ایجاد می‌کنند، هیگاشینو از تعلیق تدریجی روانی بهره می‌گیرد. برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های این تعلیق عبارت‌اند از:

1ابهام اولیه در ماهیت جرم

در ابتدا حتی معلوم نیست که مرگ قربانی حاصل یک قتل بوده یا خودکشی یا تصادف. این ابهام، نه تنها بار تعلیق را بالا می‌برد، بلکه زمینه‌ای برای گره‌گشایی فلسفی-اخلاقی نیز ایجاد می‌کند.

2. سکوت مظنون

شخصیت فویوکی یاشیما، مظنون اصلی، به‌واسطۀ وضعیت کما، عملاً نمی‌تواند در داستان «حرف بزند». این سکوت، تعلیق را از جنس فیزیکی به تعلیق اطلاعاتی بدل می‌کند.

3. روایت غیرخطی و بازگشت‌های آرام به گذشته

گذشتهٔ شخصیت‌ها از طریق بازدیدهای کاگا یا خاطرات اعضای خانواده بازسازی می‌شود. این گذشته نه فقط گره‌گشایی، بلکه منشأ همدلی مخاطب با افراد داستان است.

4.مکان‌محوری و تعلیق فضایی

مکان‌هایی مانند پل نیهون‌باشی، خیابان‌های باریک توکیو، معابد و فضاهای شهری، خود به‌عنوان حامل راز و معنا عمل می‌کنند. محیط شهری در اینجا صرفاً پس‌زمینه نیست، بلکه عنصری فعال در شکل‌گیری معماست.

گره‌گشایی؛ اخلاق به‌جای ضربه روایی

نقطۀ اوج رمان و گره‌گشایی نهایی، نه با کشف یک شیء گمشده یا اعتراف ناگهانی، بلکه با نوعی مکاشفهٔ اخلاقی درونی همراه است. راوی و خواننده، هر دو در میانهٔ روایت درمی‌یابند که حل مسئله، بیش از آن‌که نیازمند تیزهوشی تکنیکی باشد، وابسته به درک درونی شخصیت‌ها و انگیزه‌های انسانی‌شان است. این شیوه در تضاد با روایت‌های جنایی کلاسیک غربی است که اغلب بر افشای ناگهانی و دراماتیک استوارند.
در واقع، هیگاشینو بار دیگر اثبات می‌کند که رمان جنایی می‌تواند بستری برای بازتاب اخلاق فردی، روان انسان و ساختارهای پنهان اجتماعی باشد؛ نه صرفاً یک بازی باهوشانه بین قاتل و بازرس.

مرگ، توبه و رستگاری؛ درون‌مایۀ شرقی پنهان در تعلیق

یکی از عناصری که در پایان داستان به‌صورت پررنگ ظهور می‌کند، درون‌مایۀ توبه و بازگشت به خویشتن است. مرگ در توکیو، برخلاف بسیاری از آثار جنایی، تنها با هدف کشف قاتل پیش نمی‌رود؛ بلکه به‌نوعی سفر اخلاقی درونی برای همهٔ شخصیت‌هاست. رازها زمانی آشکار می‌شوند که افراد آمادۀ مواجهه با گذشته و بخشایش خود باشند. در این مسیر، حتی مکان‌ها و نمادهایی مانند مجسمۀ کرین و معبد، به بازتابی از رستگاری بدل می‌شوند.




منابع:

1.    Words and Peace – Book Review: A Death in Tokyo by Keigo Higashino
https://wordsandpeace.com/2024/02/10/book-review-a-death-in-tokyo
2.    Medium – Books Over Brews: A Death in Tokyo Review
https://medium.com/books-over-brews/a-death-in-tokyo-7ad7a27afad9
3.    Crime Fiction Critic – A Death in Tokyo by Keigo Higashino
https://crimefictioncritic.com/a-death-in-tokyo-by-keigo-higashino-review