نوشتۀ الیف شافاک، اثری عمیق، چندلایه و شاعرانه دربارۀ عشق، جنگ، مهاجرت و هویت است که نخستینبار در سال ۲۰۲۱ منتشر شد. این اثر که در فهرست نامزدهای جایزۀ "Women's Prize for Fiction 2022" قرار گرفت، توانست با نگاهی متفاوت به روایتهای مهاجرتی و پسااستعماری، جایگاه مهمی در میان آثار معاصر بهدست آورد.
داستان در دو زمان و مکان متفاوت میگذرد: قبرس دهۀ ۱۹۷۰ و لندن دهۀ ۲۰۱۰. شافاک با بهرهگیری از ساختاری غیرخطی، روایتی چندصدایی ارائه میدهد که از منظر انسانها و حتی یک درخت نقل میشود. یکی از راویان اصلی داستان، یک درخت انجیر است که بهعنوان نماد حافظۀ طبیعی و زنده، ناظر بر وقایع انسانی و تاریخی است.
در بخش مربوط به گذشته، روایت عشق میان دو نوجوان از دو قوم متضاد در قبرس دنبال میشود: دِفنه، ترکقبرسی، و کاستاس، یونانیقبرسی. این عشق، در دل تنشهای قومی و جنگ داخلی سال ۱۹۷۴ شکوفا میشود؛ روایتی عاشقانه در بستری سیاسی و خشونتبار. در بخش دیگر، زندگی آدا، دختر آنها در لندن روایت میشود؛ نوجوانی که با مرگ مادر، غیبت پدر و بحران هویتی دستوپنجه نرم میکند. او نماد نسلیست که میان دو فرهنگ، دو زبان و دو تاریخ سرگردان است.
یکی از تمهای اصلی داستان، تأثیر جنگ و مهاجرت بر حافظۀ فردی و جمعی است. درخت انجیر، که از قبرس به لندن منتقل شده، بهمثابه راوی حافظه عمل میکند. این درخت، نهتنها رویدادها را روایت میکند، بلکه احساسات، زخمها و امیدها را نیز در خود حفظ کرده است. از منظر نقد اکولوژیک (eco-criticism)، درخت انجیر بهعنوان نمادی از پیوند میان انسان و طبیعت بهکار رفته است؛ طبیعتی که شاهد تاریخ بوده و حافظ آن است.
از دیگر موضوعات محوری رمان میتوان به بحران هویت در نسل دوم مهاجران اشاره کرد. آدا، در لندن بزرگ شده اما هیچ پیوند فعالی با سرزمین مادری ندارد. او نه زبان مادریاش را میداند، نه گذشتۀ خانوادهاش را. این وضعیت، بازتاب مفهوم "هویت سوم فرهنگی" یا "Third Space" است که در نظریۀ هومی بهابها مطرح شده است؛ فضایی میانفرهنگی که فرد در آن، نه بهطور کامل به هیچکدام از فرهنگها تعلق ندارد
ویژگی بارز دیگر رمان، سبک نوشتاری آن است. شافاک با بهرهگیری از رئالیسم جادویی، درخت را به یک شخصیت تبدیل میکند؛ شخصیتی که خاطرات را حمل میکند، از عشق میگوید، از مرگ، تبعید، خشکسالی و امید. این عنصر فانتزی، در دل یک بستر کاملاً واقعگرایانه، تضادی زیبا میسازد و لایهای شاعرانه به داستان میبخشد
با اینکه ساختار رمان جذاب است، برخی منتقدان بر این باورند که شخصیتپردازی در مواردی سطحیست. بهعنوان مثال، شخصیت دِفنه و کاستاس گاه بیشتر به نمادهایی برای انتقال پیامهای سیاسی و تاریخی تبدیل میشوند تا کاراکترهایی با عمق روانی. همچنین، صدای درخت بهعنوان راوی، گاه بیش از اندازه همهچیزدان و غیرواقعگرایانه بهنظر میرسد. ,
با این حال، رمان موفق میشود مسائل مهمی مانند تبعات استعمار، زخمهای جنگ، بحران هویت و جایگاه حافظه را در قالب روایتی شاعرانه و احساسی مطرح کند. استفاده از استعارههایی مانند درخت، خاک، ریشه و میوه، داستان را به اثری نمادین تبدیل میکند که هم بُعد سیاسی دارد، هم روانشناختی و هم زیستمحیطی.
در جمعبندی، «جزیرۀ درختان گمشده» روایتی است از گمگشتگی، از تلاش برای بازیابی گذشته، و از زندهنگهداشتن خاطراتی که تاریخ رسمی، آنها را نادیده گرفته است. شافاک، با صدای راویان متفاوت—انسانی و غیرانسانی—تلاش میکند تاریخ را نه از زبان فاتحان، که از زبان بازماندگان بازگو کند.
این اثر نهتنها داستانی برای خواندن، بلکه روایتی برای اندیشیدن است؛ دربارۀ آنچه از دست رفته، آنچه باقی مانده، و آنچه باید حفظ شود.
منابع:
1. https://worldliteraturetoday.org/2023/january/island-missing-trees-elif-shafak
2. https://clairemcalpine.com/2024/03/26/the-island-of-missing-trees-by-elif-shafak
3. https://www.harvardreview.org/book-review/the-island-of-missing-trees

شنبه, ۲۸ تیر,۱۴۰۴